وبلاگ :
يادداشت :
موسي هم که باشيم بايد خضرهاي دوران را بشناسيم
نظرات :
5
خصوصي ،
33
عمومي
پارسي يار
: 17 علاقه ، 4 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شوق وصال
سلام
چند سوال دارم از محضرتون
1. جريان انحرافي رو معرفي بفرمائيد ممنون ميشم با اعضاء باشه...
2.لطفا بصيرت رو تعريف بفرمائيد ...
3.حضرت علامه رو از مقام معظم رهبري بيشتر قبول داريد؟
4.مقام معطم رهبري تا کنون از شخص يا نهاد ديگري بجز ايشان حمايت نکرده اند؟نظرتان در مورد اينکه ميگويند ملاک حال افراد است چيست؟آيا حمايتهاي ايشان از افراد هميشه طبق مصلحت است يا استثناء هم دارد؟(حمايت از رئيس جمهورهاي فبلي و انتخاب رفسنجاني به عنوان رياست رئيس تشخيص مصلحت نظام)
5.بصيرت يک امر انحصاري است؟ يعني فقط علامه داراي بصيرت هستند يا افراد ديگر هم ممکن است بتوانند بصيرت پيدا کنند؟
6. راههاي بدست اوردن بصيرت رو ميشه معرفي بفرمائيد؟
7.چطور ميشه منابع و سايتهاي دروغين و شايعه پراکن را از بقيه تشخيص داد؟ البته اگر برخي سايتها مثل فارس و رجا را بتوان منبع خوبي براي بدست آوردن بصيرت معرفي کرد...
ممنون ميشم از پاسخهاتون
در ضمن «پست قبليتون (بازار داغ توهين و غيبت......) خيلي جالب بود...اجرتون با خدا...
پاسخ
سلام عليکم..جواب "منطوق" اکثر سوالهاتون رو ميتونيد تو مقالات اينترنت پيدا کنيد..منتها ابهامي که در مورد "مفهومش" تو ذهنتون هست رو من در موردش خدمتتون عرض ميکنم...بصيرت دورانديشي روشني نسبت به وقايع درحال جريان است که البته پيش نيازش اطلاع کافي به جوانب قضيه است والبته هرکسي که پيش نياز و علم تحليل و وسعت ديد داشته باشد ميتواند بصيرت داشته باشد اما مسلما بخاطر کم و زيادي اين ملزومات و اطلاعات خود بصيرت هم درجاتي خواهد داشت لذا بصيرت بنده و شما و ديگري به بصيرت علماي بصيري که هم علم دارند و هم وسعت ديد و دورانديشي و هم نفوذ در دولت و مقامات کشوري دارند نخواهد رسيدبراي همين است که عرض ميکنم خط و مشي هاي کلي را بايد از علماي بصير گرفت...اما جريان انحرافي شخص نيست هرچند ممکن هست از يک شخص شروع شود اما ديگر منحصر در او نيست. مثل حلقه کيان که منحصر در سروش نبود اما انحرافي بود..موضوع ما هم صرف مشايي نيست بلکه مشايي نمادي از اين نوع تفکر هست.اين تفکر ممکن هست از تريبون هاي مختلفي حرف خود رابزند و براي ردگم کني دائما موضع عوض کند ..آنچنان که آدم عادي راه رو گم کند و سنگر دوست و دشمنش را قاطي کند. نمونه هايي مي آورم که خط فکري اين جريان را بهتر تشخيص دهيم: در دولت انقلابي که حوزه و روحانيت در سال 84 تمام اعتبار خود را خرج کردند تا دولتي برسرکار بياد که امورش رو با ديدگاه اسلامي برگرفته از فقاهت شيعي انجام بده در همون ابتداي کار رييس جمهور محترم با مطرح کردن بحث ورود زنان به ورزشگاه مقدمه ي ارائه طرحهايي که با مخالفت صددرصدي حوزه و روحانيت مواجه بود رو کليدزد که با مخالفت مراجع و طلاب روبرو شد و حضرت آقا هم تذکردادند که دولت بايد به حرف مراجع گوش کند...در مرحله بعد بحث هاله نور مطرح شد که شايد با به در و ديوار زدن بتوان توجيهش کرد اما حقيقتا جاي نگراني داشت..بعد از آن ارسال نامه هاي مختلف به سران کشورها و پاپ که علما تاييدي بر اين نامه ها نداشتند و آيت الله صافي آن را اشتباهي بزرگ دانست و معلوم نبود تئوريسين اين کارها که بود تا زماني که مشايي از پشت پرده کارهاي دولت ظهور کرد و در ابتداي کارها با اقداماتي از جمله تحويل قرآن توسط خانمي دف زنان به قاري در مراسمي با مديريت و حضور مشايي و همينطور حضور مشايي در مجلس رقص در ترکيه خودش را نشان داد که با مخالفت جدي علما روبرو شد و بعد اظهار نظرهاي مشايي در مورد مردم اسرائيل که بعد از ابراز ناراحتي علما ، با تذکر و غلط خواندن اين موضع توسط مقام معظم رهبري مواجه شد که متاسفانه در هيچ کدام از اقدامات شاهد عذرخواهي مشايي نبوديم و اين بغضها عليه اين تفکرانحرافي آنجا سرباز کرد که احمدي نژاد علي رغم اين همه مخالفت علما و رهبري مشايي را نه توبيخ بلکه به معاون اولي خود منصوب کرد! که اين هم با هشدار و نهي حضرت آقا مواجه شد که متاسفانه آقاي احمدي نژاد باز در اينجا بعد از 7روز تعلل مشايي را عزل نکرد بلکه اعلام شد مشايي کناره گيري کرده! و آقاي احمدي نژاد او را رييس دفتر خود کرده+پستهاي بعدي که به او داد و حتي 2نفر از وزراي معترض به حضور مشايي در پست معاونت را بلافاصله عزل کرد و همين قضيه باعث ناراحتي بسياري از موافقان آقاي احمدي نژاد بخصوص از درون حوزه و روحانيت شد و بعد باز افاضات مشايي مبني بر دريافتهاي متنوع از مکتب اسلام و جايگزيني معرفي مکتب ايران به جاي مکتب اسلام و عدم توانايي حضرت نوح (ع) در مديريت! و بعد مجددا اقدام اشتباه احمدي نژاد در کنارگذاشتن وزيراطلاعات که باز با مخالفت حضرت آقا مواجه شد و بعداز آن احمدي نژاد بازي تلخ خانه نشيني 11 روزه را به اقدامات مبهمش اضافه کرد که ديگر اين قضيه آخرين حلقه وصل روحانيت و دولت را نيز از هم گسست و در سفر اصطلاحا استاني به قمي که نماد حوزه و روحانيت و مراجع است نتوانست حتي يک ديدار عمومي داشته باشد و برخي مراجع ديدار با وي را نپذيرفته بودند و حتي اصلا نتوانست از آن زمان تا همين حالا وارد شهر قم شود!حالا بنظر شما کدام جريان مي تواند به راحتي اين دولت انقلابي را از بدنه ي حوزه جدا کند و انشعاب خطرناکي در ميان اصولگرايان ايجاد کند؟ غير از همان جريان انحرافي که به تعبير کنايي آيت الله مصباح گويا آقاي احمدي نژاد را سحر کرده اند که با آن تيزبيني اش اينچنين مسحور فردي ضعيفتر و پايينتر از خود شده.