سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مسائلی که چندوقتیست تبدیل به دغدغه ای برای نایب امام عصرمان شده است مسئله کاهش رشد جمعیت و لزوم افزایش جمعیت کشور است .تا آنجا که امام خامنه ای بارها در سخنان مختلفی به لزوم افزایش جمعیت کشور اشاره کرده و دعوت به افزایش جمعیت در خانواده ها و فرهنگ سازی این موضوع کرده اند تا مشکلاتی که خیلی دور نیست گریبانگیر کشور نشود.

برایم جالب است که برخی هموطنانم درکنار ادعای ولایتمداری و عشق به ولایتشان جسورانه در مقابل فرمایش متکی به تحقیق و بررسی گسترده ی عالم بزرگی که در راس کشور بر امور نظارت دارد و او را به نیابت از امام معصوممان پذیرفته ایم قد علم می کنند و اشکالات جور و واجوری را به مسئله "لزوم افزایش جمعیت"وارد میکنند و به هرطریقی متمسک میشوند تا از پذیرش مسوولیت آن و تبلیغ و فرهنگ سازی در راستای آن سرباز زنند. اشکالاتی از قبیل کیفیت مهمتر از کمیت است! و شرایط اقتصادی امروز اجازه افزایش جمعیت را نمی دهد و ...

اما جالبتر آن است که تمام مشکلاتی که اشکال کنندگان مطرح میکنند در صدر اسلام هم وجودداشت و حتی شدیدتر ، دربسیاری از کشورهای غربی هم وجود دارد و بازهم شاید شدیدتر ، اما بیایید کمی هم آرمانی نگاه کنیم به قضیه. بی شک کاهش رشد جمعیت انسانی برای یک کشور یعنی حرکت رو به زوال در عرصه بین المللی ، کاهش رشد جمعیت شیعه برای تنها کشوری با حکومت شیعی (و در مقابل افزایش جمعیت رگباری اقلیت اهل سنت همان کشور1) یعنی حرکت به سمت سنی شدن تنها حکومت قدرتمند شیعی.
کاهش رشد جمعیت برای یک خانواده مسلمان یعنی حرکت رو به افسردگی و بی نشاطی و هزاران مشکل اثبات شده در علم روانشناسی برای خانواده کم جمعیت.

به دوستانی که از وضعیت معیشت می نالند میگویم شما بالاخره یا به رزاقیت خداوند اعتقاد دارید یا ندارید. اگر اعتقاد دارید که شما توکل کرده و تلاشتان را بکنید و تقوا پیشه کنید و شک نکنید که خداوند در تحقق وعده اش خلافی نخواهد کرد و از جایی که گمانش را نمی برید روزی فرزنددلبندتان خواهد رسید.
هرچند علی رعم کم انصافی های برخی بزرگواران اگر واقع بینانه نگاه کنیم وضعیت رفاهی دوره ی ما بسیار بسیار بهتر از وضعیت مسلمانان صدر اسلام و حتی 30 سال قبل بوده است. اما تاسف بار است که حق شکرنعمت به جا نمی آوریم و تجمل گرایی و اشرافی گری و دوری از ساده زیستی در اولویت زندگی هایمان قرار گرفته است. آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر بخشی از نامه 31 نهج البلاغه که حضرت در آن از توجه به دنیا بازداشته اند آورده است توجه به دنیا به 3علت است..2علتش اشکالی ندارد و مذموم نیست اما امان از علت سوم که اشاره حضرت را هم درخصوص همین علت می دانند...اولی رفتن به سمت ضروریات زندگی مثل خوراک و پوشاک لازم است که گریزی از توجه به آنها برای رفع  نیاز نیست و اشکالی هم در آن نیست. مورد دوم دنیاطلبی برای تامین رفاه در زندگی که جزء ضروریات زندگی نیست اما رفاه و راحتی بیشتر انسان را به دنبال دارد که در صورت داشتن شرایط دنیال این بخش از دنیا رفتن هم مذموم نیست. اما پناه برخدا از وسوسه شیطان برای سومین نوع دنیا طلبی که صرفا به جهت تجمل پرستی انجام شده و نه جزء ضروریات زندگی بوده و نه بود و نبودش رفاهی برای انسان به ارمغان می آورد. و حضرت هم این نوع دنیاطلبی را ناصحیح می دانند.

حال از شما خواننده ی فهیم سوال میکنم. به خریدهایی که در طول ماه و سال میکنیم توجه کنیم. الحق و الانصاف چنددرصد از این خریدها صرفا صرف تجمل وسیله یا مارک مخصوصش شده است که از نظر تامین نیاز و رفاه هیچ تفاوتی با جنس ارزانترش نداشته؟ از دکور و ظروف تزئینی و غیرتزئینی بگیرید تا سایر لوازم آشپرخانه و نوع مبلمان و مارک لباسها و غیره و غیره.
آیا همین خریدهای ماهیتا غیرعقلانی را که هیچ حجت عقلی و شرعی برایشان در قیامت هم نداریم و بدون درصدی شک مایه حسرت عظیمی برایمان خواهد شد را نمیتوانیم صرف روزی و رفاه فرزندصالحی کنیم که در دنیا موجب نشاط خانواده و در سالهای طولانی بعدازمرگ ، کارهای نیک این فرزندان و ذریه هایشان به فریادمان برسند و  به نوعی باقیات الصالحاتی برایمان باشند؟

اما دوستانی که کیفیت تربیت را مرهون کمبود کم و عدد فرزند می دانند باید قول استاد بزرگی را نصب العینشان کرد که میگفت اگر بخاطر تربیت از فرزندآوری امتناع میکنید بدانید بچه ها خودشان تربیت شده ی خدایی هستند شما بی تربیتشان نکنید!
روانشناسان معتقدند کودک موجودی به شدت تقلیدگر است و تمام رفتارهای خوب و بد پدر و مادر را مو به مو اجرا میکند و به تعبیری آینه اعمال و رفتار پدرومادرش است. در آداب اسلامی هم تربیت و خودسازی پدر و مادر زمینه ی تربیت صحیح کودک معرفی شده است. بنابراین برای پدر و مادر خودساخته و باتقوا و صبوری که در نوع رفتار با کودک رضای خدا را در اولویت قرار می دهند و روش صحیح رفتار را هم بلدند یک کودک و پنج کودک فرقی ندارد. با این نگاه کمیت ارتباطی به کیفیت ندارد و اگر هم ارتباطی باشد در تاثیرات مثبت فردی و اجتماعی جمعیت زیاد خانواده بر روی فرزندان و شادابی و نشاط خانواده هاست. بنابر این باید گفت اتفاقا کمیت بیشتر کیفیت بیشتر و لزوما کمبود فرزند موجب زندگی بهتر نخواهد شد. شاهدمثالهای فراوانی در اطراف بسیاری از ما بر این قضیه وجود دارد. ازجمله آنها خاطره ی شخصی یکی از روانشناسان بزرگوار است که متاسفانه نامشان را درخاطر ندارم اما در آخرین شماره نشریه خانه خوبان مطلبی از ایشان درج شده بود که ضمن تاکید بر فواید جمعیت زیاد خانواده این خاطره را بیان کرده بودند که در زمان کودکی ایشان درهمسایگی شان خانواده ای متمکن و ثروتمند بوده است که تنها یک فرزند داشته اند در حالیکه همه همسایه ها پرفرزند بوده اند . این همسایه ثروتمند به شدت معتقد بوده است که یک فرزند سالم و به درد بخور بهتر از چندفرزند به درد نخور! اما این تک فرزند در ناز و نعمت و توجه کامل پدر و مادر بزرگ می شود تا داستان می رسد به جاییکه پدرومادر پیرش را رها میکند و میشود از آن معتادهای درجه یک کوچه که همه اهالی از او می ترسند و حتی وقتی مرگ پدرش فرامی رسد چندوقتی جنازه روی زمین می ماند تا آخر شهرداری می آید و جنازه اش را جمع می کند و می برد!
مطمئنا مشابه این اتفاق در اطراف بسیاری از ما رخ داده است و شاید مهمترین علت بی کیفیت شدن چنین فرزندانی همین تک فرزند بودن و کمیت اندک جمعیت خانواده است.

اشکال سومی هم از سوی خواهران بزرگوار مطرح میشود که مادران امروز توانایی جسمی فرزندآوری بیش از 2تا و 3تا را ندارند. این خواهران خوبم را دعوت میکنم به مشاهده و مقایسه نمونه های مادران پرفرزند درکشور (ازجمله بانوی مکرمه ای که اخیرا مصاحبه های بسیاری از ایشان و همسرشان در خبرگزاری ها و صداوسیما منتشرشد که صاحب 8فرزند هستند. و همینطور خواهران مسلمان سنی مذهب کشورمان) که هیچ یک قطعا رویین تن نبوده اند! و با شرایطی مشابه شرایط ما موجبات مباحات پیامبر گرامی اسلام به امتش را فراهم آورده اند و از نظر جسمی تفاوت چندانی با مادران خانواده های کم جمعیت ندارند.
ضمن اینکه علم پزشکی ثابت کرده است که املاح ازدست رفته ی بدن مادر شیرده 6ماه بعد از شیردهی جبران شده به میزان طبیعی خودش برمیگردد و این ضعف جسمی دوران شیردهی که البته به سراغ مادرانی که مراقب تغذیه خود نیستند می آید در آنها ماندگار نیست.
البته گذشته از پاداش و اجر عظیم فرزندآوری ، این مجاهدت بزرگ به تعبیر رهبری معظم ، از ثمرات و فواید جسمی و روحی که بارداری و شیردهی برای زنان دارد هم نباید چشم پوشی کرد.

 قابل ذکر است که نگاههای جامعه شناسانه هم به این مسئله گویای این است که جامعه ای که رشد جمعیتی اش اندک باشد جامعه ای ناموفق از نظر زوایای مختلف و رو به زوال است. که بحث و بررسی شان نیاز به پست مستقلی دارد.

 

افزایش جمعیت


*************
1- طبق آمار تعداد کلاس اولی های شیعه و سنی در ایران در سال تحصیلی 92-93 تقریبا برابر هم بوده است و اگر وضع به همین منوال کنونی (سیرصعودی رشد جمعیت سنی و سیرنزولی رشدجمعیت شیعه) پیش رود جمعیت شیعیان و اهل سنت کشور تا 12سال دیگر با هم برابر شده و پس از آن معکوس خواهد شد و جمعیت اهل سنت بر شیعه غلبه خواهد کرد که تبعات فراوانی هم به دنبال خوهدداشت.

پی نوشت: 2سال پیش این مطلب: http://saboo1.parsiblog.com/Posts/20/فرزند+کمتر+زندگی+بهتر+؟!/ را نوشته بودم که مطالعه اش به نظر خالی از لطف نمی رسد.



به امید ایرانی شاداب و جوان


نوشته شده در سه شنبه 92/9/19ساعت 6:51 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تعالی فی کتابه الحکیم: وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى

خداوند متعال در قرآن کریم آیه 33 سوره مبارکه احزاب می فرماید: و در خانه‏هاى خود قرار گیرید، و چون زنان جاهلیت نخست خود نمایى نکنید.


تبرج یعنی برج کردن خود!
یعنی نمایاندن خود به دیگران و جلب توجه آنان..یعنی خود را در معرض نمایش و دید دیگران قراردادن .. حال این جلب توجه و خودنمایی یا به تعبیر رسای قرآنی ، "تبرج" که برای زنان حرام شمرده شده است می تواند از طریق نوع حجاب ظاهری باشد یا از طریق نوع گفتار یا نوع رفتار و حرکات و...

خودنمایی برای جلب توجه

فضای مجازی هم که از مهمترین و پرکاربردترین فضاهایی است که امروزه ارتباط بین زن و مرد و تبادل عاطفی بین آنها به وفور در آن برقرار می شود نیازمند رعایت قوانین و دستورات الهی است تا آنچه از شخصیت زن و مرد در آن نمود پیدا میکند تنها بعد انسانی باشد و بس.
تا از این رهگذر بتوان فضای اجتماعی سالمی ایجاد کرد که در کمترین زمان بالاترین بازده ها و بهره های علمی ، اخلاقی ، اجتماعی و ... را بشود از این نعمت الهی برد.

مقام معظم رهبری هم در درس خارج فقه خود اشاره داشتند که در فضای مجازی هم گناه غیبت و گناه استماع غیبت از طریق خواندن مطالب حاوی غیبت صورت می گیرد و استماع خصوصیتی به گوش ندارد. (
+) لذا اگرچه فضا ، مجازیست اما در این فضا هم همه اثرات گناههای فضای حقیقی مترتب است.

تبرجی که در ابتدای کلام به آن اشاره شد نیز یکی از همان قوانین مهم الهیست که در فضای مجازی هم باید اطاعت شود.


تشخیص مصادیق جلب توجه و خودنمایی یا تبرج در فضای مجازی (وبلاگ، شبکه های اجتماعی، مسنجرها و فروم ها و...) با شما...
کمی تامل کنیم...فرصت عمل اندک است و ساعت پاسخگویی نزدیک...



لینکهای مرتبط:
تبرج وبلاگی یعنی چه؟!



نوشته شده در جمعه 91/12/25ساعت 6:52 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

شوخ طبعی و روی خندان و گشاده کاراکتر مثبتی است که درتعاملات اجتماعی و جذب همفکر و همنشین و در تسریع القای مطالب تاثیر بسزایی دارد.
پیامبر بزرگوار اسلام نیز طبق روایات رسیده همیشه چهره ای متبسم داشته اند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: " الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ الْمُنَافِقُ قَطِبٌ وَ غَضِب"...مؤمن شوخ طبع و خوش مشرب است، ولی منافق گرفته و خشم‌آلود. 1

اما آنچه مسلم است اینکه هر امری زمانی مورد قبول قرار می گیرد که حدود و خطوط قرمزها وباید ها و نباید ها را زیر پا نگذارد .

شوخی و مزاح نیز از این قانون مستثنی نیست و نیازمند اعمال محدودیتهایی است. نگارنده خلاصه ای از این مفصل را به صورت 3نکته زیر معروض می دارد:

1) ماهیت گفتار از 2 حالت خارج نمی باشد:
الف- گفتار ،خلاف واقع است که دروغ نامیده می شود و از گناهان کبیره و مستوجب عذاب است.
ب- گفتار ، خلاف واقع نیست بلکه گوینده با اهدافی از جمله مقصود دیگری را اراده کرده است ، مثل توریه یا قسمی از شوخی ها.

بنابر این باید توجه داشت شوخی های خلاف واقع و "الکی گفتم" ها! نوعی دروغ محسوب می شوند که مورد بازخواست الهی قرار خواهند گرفت.

حضرت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله می فرمایند: إِنِّی لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّا ...همانا من مزاح می کنم ولی جز حق نمی گویم.2

2) در دین ما ، بعبارتی در کتاب ما و در سنت معصومین ما شوخی نباید با هرشخصی و در هرمکانی صورت گیرد و برخی شوخی ها ، شوخی های ممنوع به حساب می آیند. مثل:

-شوخی دو فرد نامحرم با یکدیگر که در روایات ما مورد نهی های شدیدی قرار گرفته است. چرا که اولا معنای لغوی و ماهیت شوخی ، خوشی و عشرت است که اسلام برای معاشرت دو فرد نامحرم مرزهایی مشخص کرده است و ثانیا طبق تعاریف روانشناختی که تحت عنوان "تداعی معانی" از آن یاد می شود ، هر واژه ای یک معنایی را تداعی می کند. مثلا واژه "باران" تداعی معنای "آب" می کند. یا "آتش" تداعی معنای "گرمی" می کند. در واقع هریک از این واژه ها مفاهیم جدیدی را به ذهن انسان می آورد. بنابر این هر نوع سخن طنزآلود و شوخی علاوه بر ایجاد سرخوشی درطرف مقابل ، مفاهیم دیگری را نیز به ذهن او منتقل می کند و به تعابیر قرآنی شیطان نیز در این راه کمک می کند و حتی اگر شخص مخاطب آن را از ذهن خود براند از نظر روانشناختی آن مطلب در ناخودآگاه و رویای او پدیدار می شود.3


-مثال دیگری از شوخی های مفسده انگیز 4 و ممنوع شوخی خانمها با آقایان و حتی شوخی خانمها با یکدیگر در حضور آقایان است . چرا که خداوند متعال در قرآن کریم در آیه 32 سوره مبارکه احزاب دستور می فرماید:...فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض...پس نرمی در گفتار به کار نبرید تا آن کس که در قلبش مرض هست طمع ورزد.
تفسیر نمونه ذیل این آیه می نویسد: "میفرماید بنابر این به گونه اى هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند (فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض ).
بلکه به هنگام سخن گفتن ، جدى و خشک و بطور معمولى سخن بگوئید، نه همچون زنان کم شخصیت که سعى دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توام با ادا و اطوار مخصوصى است که افراد شهوت ران را به فکر گناه مى افکند سخن بگوئید."


از آنجا که اسلام مبین، شخصیت زن اسلامی را شخصیتی محکم و باوقار می خواهد تا او و جامعه را از مشکلات بعدی حفظ کند و میخواهد که آنچه در جامعه نمود پیدا می کند بعد معنوی و انسانی شخصیت زن باشد و نگاهها از جنسیت زن به توانمندیهای او معطوف شود لذا از زن مسلمان می خواهد که صحبتش با نامحرم را در حد ضرورت و در صورت ضرورت با گفتاری متین و باوقار انجام دهد.

ناگفته پیداست که شوخی ، وجهه ی محکم و متین شخصیت زن اسلامی در مقابل نامحرم را مخدوش ساخته و لطافت و ظرافت و خوش رویی زن را که مختص همسر و محارم اوست به منصه ظهور می گذارد و این چراغ سبزی خواهد شد برای مردان بیمار دل تا طمع ورزند و باب التذاذ از هم صحبتی و... با آن زن برایشان گشوده شود.5

حریم زن و مرد 

3) مزاح مقبول هم آنگاه موثر و نفوذپذیر است که از حد اعتدالش خارج نشود و انسان در شوخی کردن دچار افراط و زیاده روی نشود که این  افراط و همه چیز را به شوخی گرفتن قدرت تعقل را از انسان می گیرد و از عقل او می کاهد ؛ حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در حکمت450 نهج البلاغه می فرمایند: 
« ما مَزَحَ امرُؤٌ مَزحَةً الّا مَجَّ مِن عَقلِهِ مَجَّةً »
هیچ کس شوخی بی جا نکند ، جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد.

 

پی نوشتها:
1- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏74/ص 155 /باب 7
2- مکارم الأخلاق/ص 21 /فی مزاحه و ضحکه
3-مرکز اینترنتی پاسخگویی به شبهات "اندیشه قم"
4- لازم به ذکر است که گاهی برخی افراد از لفظ "مفسده" برداشت فساد بزرگ و شاخصی می کنند حال آنکه همان در معرض لذت و ریبه قرار دادن و به طمع انداختن مردان خود می تواند مصداق ایجاد مفسده باشد.
5- این حقیر در این خصوص استفتائاتی از چندتن از مراجع عظام تقلید کرده ام که اینجا (+) می توانید آنها را مطالعه بفرمایید.

 

لینکهای مفید مربوطه:
1- حد ضرورت تکلم زن با مرد نامحرم
2- نگاه و شوخی با نامحرم
3- صحبتهای سرکار خانم نیلچی زاده در برنامه سمت خدا در خصوص حدود ارتباط با نامحرم در فضای مجازی


نوشته شده در سه شنبه 91/3/23ساعت 9:15 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

یادش به خیر مرحوم کافی..انگار همین امروز فریاد زده است ..نه از زبان خودش بلکه از زبان امیرالمومنین علیه السلام:

«یا اهل العراق نبّئت انّ نسائکم یدافعن الرّجال فی الطّریق اما تستحیون؟  ....ای مردم عراق، باخبر شده ام که زنان شما در بازار تنه به تنه مردان می زنند آیا شرم ندارید؟ »مشکاة الانوار، ص 337

اگر نشنیده اید در نوار بلعم باعورا _به گمانم_ گفته است و گفته است که حتما حضرت علی علیه السلام با ما ایرانی ها نبوده! با عراقی ها بوده!

اینگونه است؟ دل حضرت را چه به درد آورده؟ که چونان فریاد زده بر سر مردم عراق؟ و مرحوم کافی را چه شده که چنین فریاد زده بر سر مردم ایران _ام القرای جهان اسلام_ و تهران _عاصمه شیعه_؟

پایتخت اسلام باید چنین باشد؟ مرام برادران پیامبر که به ایشان مرحبا گفته است باید چنین باشد؟

کمترین لکه ای بر این تاریخ سفید و روشن ملت اسلام _ایران_ بیشترین است. 

حقا که آدم دلش به درد می آید وقتی خیابان من کمتر رنگ خیابان اسلامی را دارد .
شهر من کمتر بوی شهر مذهبی را به مشام می رساند.
در جای جای کشورم کمتر حس مهد اسلام و ایمان می کنم.

آدم دلش به درد می آید وقتی حرم می رود و گاهی می بیند زائران بی بی وقتی از صحن خارج می شوند انگار از زندان آزاد شده اند که زود چادرها را بر می دارند و به زور در کیفشان می چپانند.

آدم دلش به درد می آید  وقتی می بیند همسایه طبقه پایینی با لباس بسیار نامناسبی (و البته باحجاب است چون یک چادر نازک بر سر دارد که برجستگی ها و برهنگی های بدنش را پوشانده!) برایش غذای نذری امام حسین (ع) می آورد.

آدم دلش به درد می آید وقتی بعد از چند وقت هم که با خانواده به پارک می رود و سفره ای پهن می کند ماشینهایی که از خیابان پارک رد میشوند و آهنگهای آنچنانی از باندهای ماشینهایشان پخش میشود زهر میکنند شام آن شب را به کام آدم!

آخر مگر اینجا مملکت اسلام نیست؟ مگر مملکت علی (ع) نیست؟ کدام فریاد مردان ما ،با غیرت علویست؟ مگر مملکت فاطمه علیها سلام نیست؟ کجای عفاف زنان ما ، عفاف فاطمیست؟

مگر اینجا "آرام"گاه دخت موسی بن جعفر نیست؟

کاری کنیم..امر به معروف ونهی از منکر را من و شما باید زنده کنیم (البته مراتب استغفارم را باید به خدایم برسانم که با بی ایمانی های من و امثال من این واجب مرده است) .

تذکر زبانی

باورکنیم که حضور ما درفضاهای عمومی خودش امر به معروفیست مهم و نهی از منکریست قوی بشرطی که لباس من، رفتار من ،خانه من ، اسم من ، حتی حرفهای من جهت دار و شعارمذهبم و نماد دینم باشد. عمامه ی شمای روحانی فقط مخصوص منبر و مسجد نباشد ، حضرت علامه مصباح می فرمودند در دنیایی که دنیای نمادها و سمبلهاست چطور می توان تاثیر لباس روحانیت را در تبلیغ عملی و معرفی دین نادیده گرفت؟..با تاسی از فرمایش استاد من هم می گویم چطور می توان تاثیر حضور با نمادهایی مثل چفیه ، مقنعه چانه دار ، نوشته های مذهبی روی دیوارها و ماشینها(البته طوری که دید راننده را نگیرد تا تخلف محسوب شود ، مثلا روی کاپوت یا گوشه ی شیشه و...) ، پرچمهای عزاداری سردر خانه ها یا آپارتمانها و هزار  هزار نماد دیگر را در تبلیغ دین و تغییر چهره و فضای شهر نادیده گرفت؟

باور کنیم که همین نگاه آمرانه و ناهیانه ی من و شما ، همین تذکر زبانی من و شماست که جامعه را از فساد باز خواهدداشت. مطمئن باشید احتمال تاثیرش قطعیست این را من نمی گویم رهبرجهان اسلام می گوید:

"بعضی ها گفته اند که باید احتمال تاثیر وجود داشته باشد. من می گویم احتمال تاثیر همه جا قطعی است. مگر در نزد حکومتهای قلدر، قدرتمندها و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمی رود و اثر نمیکند. اما برای مردم چرا، برای مردم حرف اثر دارد."

"البته عده ای این کار را می کنند اما همه نمی کنند. همه تجربه نمی کنند، بعد می گویند آقا چرا اثر نمی کند. تجربه کنید؛ منکری را که دیدید با زبان تذکر دهید. اصلا هم لازم نیست زبان گزنده باشد و یا شما برای رفع آن منکر، سخنرانی بکنید. یک کلمه بگویید: آقا، خانم، برادر، این منکر است. شما بگویید نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کی می تواند منکر را ادامه بدهد؟ "

بیایید کاری کنیم ، برادر من بیایید علوی شویم ، خواهر من بیایید فاطمی شویم. زمان عمل اندک است...

 


نوشته شده در یکشنبه 91/2/3ساعت 10:8 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

نزدیک عید است و بی شک یکی از پسندیده ترین کارها تقسیم شادی هایمان با کودک و بزرگِ نیازمندی است در همین نزدیکی ها که چشمانشان به کمکهای برادران و خواهران مسلمان جامعه اسلامی دوخته شده.. و انفاق همان مقسم شادیهاست...

 

انفاق

اما دقت کنیم! : به چه کسی باید انفاق کرد؟ :

«یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ» ( از تو مى‏پرسند چه چیزى انفاق کنند [و به چه کسى بدهند] بگو هر مالى انفاق کنید به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مسکینان و به در راه‏مانده تعلق دارد و هر گونه نیکى کنید البته خدا به آن داناست)
آیه 215 سوره بقره می‌نویسد: اولویت انفاق از نظر قرآن کریم پدر و مادر، بستگان نزدیک مانند پدربزرگ، مادر بزرگ، برادر، خواهر، عمو، عمه، دائى، خاله و اولاد آنان و داماد و عروس، یتیمان، مستمندان و در راه ماندگان است.

اما نکته ای که با نگرش به آیه مبارکه فوق قابل توجه است اینکه: انفاق به دیگران با وجود مستحقی در خویشاوندان مکروه است. در واقع باید گفت:

انفاق بر 5نوع است :
1. انفاق واجب؛ مانند: زکات، خمس، کفّارات، فدیه ونفقه زندگى که برعهده مرد است.

 2. انفاق مستحبّ؛ مانند: کمک به مستمندان، یتیمان و هدیه به دوستان.
 3. انفاق حرام؛ مانند: انفاق با مال غصبى یا در راه گناه.
 4. انفاق مکروه؛ مانند: انفاق به دیگران با وجود مستحقّ در خویشاوندان.
 5. انفاق مباح؛ مانند: انفاق به دیگران براى توسعه زندگى؛ زیرا انفاق براى رفع فقر، واجب یا مستحبّ است.

با توجه به مطالب فوق و آیه کریمه قرآن کریم به نظر می رسد صدقه دادن و یا واریز مبالغی در صندوق صدقات کمیته امداد هم نوعی انفاق محسوب می شود که مستحب خواهد بود به شرطیکه اولویت ها رعایت شده باشد و اگر در خویشان مستحقی نبود این صدقه داده شود.


نوشته شده در یکشنبه 90/12/28ساعت 3:19 صبح توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

 در ایام اربعین فرهنگ ساز حسینی (ع) و درحالی که ملت ایران هنوز در شهادت جوان دانشمندش بهت زده است وهنوز فرزند آن شهید نمی داند بابایش به پابوس ارباب بی کفن رفته است، شاهد بی فرهنگی ها در عرصه ی فرهنگ کشور بودیم.
جنگ نرم گاهگاه رنگ عوض می کند.در مورد اخیر، وقایعی را در عرصه فرهنگی عَلم کرده اند تا جوّ را نا آرام جلوه کنند. پیام تبریک وزارت خارجه آمریکا گواه روشنی است بر نقشه های ایشان.

  سران استکبار بین المللی گویا از حمله موفقیت آمیز به سطل زباله های خیابان های تهران در فتنه 88 ، دل  به این امید بسته است که سطل زباله رذایل انسانی در ایران را هم یکباره آتش بزند تا شاید کسی یا کسانی را متوجه ایران کند و تا زیر نویس کند که ایران اسلامی انقلابی تمام شد!.
آشغال ، آشغال است چه در سطل زباله های خیابان های تهران وچه زباله های انسانی ته نشین شده در ابتذال واره های کشورهای ضد اسلام.
خاصیت آتش این است که چه زباله های سطل زباله ها و چه تفاله های شرافت انسانی را اگر بسوزاند ، نا چار دود خواهد کرد ولی آیا این دود نا مطبوع ماندگار خواهد بود؟

 روشن تر بگویم ؛ برهنه شدن جلوی دوربین ها و هم دست شدن با فاحشه های بین المللی برای ملت ایران همان قدر اهمیت داشت که آتش گرفتن آشغالهای سطل زباله های تهران.

سینما 

لینکهای مرتبط:
1- پیام تبریک وزارت خارجه آمریکا به ا-ف!
2-جایزه سینمایی یا هدیه سرویس‌های اطلاعاتی
3-راز برهنه شدن گ - ف + سند 


نوشته شده در پنج شنبه 90/10/29ساعت 3:20 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

 قال رسول الله صلوات الله علیه:
الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ   .... مومنان پای شرایط(قراردادهای) خود می ایستند.1

 گاهی یک شاه کلید برای بازکردن چند قفل متفاوت کافی است و فهم یک موضوع، گره گشای مسائل دیگری می گردد.
و گاهی دانستن و التزام به یک اصل فقهی حلّال بسیاری از ابهامات احکام دینی می گردد.

 در قواعد اصول اسلامی  این قاعده موجود است که: من التزم بشی التزم بشرائطه (هرکس ملتزم به چیزی شد باید به شروط آن نیز ملتزم شود.) و در حدیثی نبوی هم داریم: المومنون عند شروطهم ؛  مومنان پای شرایط(قراردادهای) خود می ایستند.(ر.ک.1)

 با توجه به این اصل مهم یکی از شاه کلیدهای فقهی این است که :
مخالفت با قوانین وضع شده ی هرکشور که تابعیت آن کشور را داریم  حرام است.
پس
مخالفت با قوانین وضع شده ی جمهوری اسلامی ایران نیز حرام بوده و بالطبع مستوجب عذاب الهی خواهد شد.

بنابراین هر کاری که بر اساس قوانین موضوعه ،غیرقانونی باشد از نظر شرع مقدس اسلام نیز مردود و حرام تلقی می شود.
مثال شفاف وجالبی که در این باب می توان از آن الگوبرداری کرد مربوط می شود به سالهایی که حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در فرانسه بودند. یکی از قوانین فرانسه این بوده که در خیابان ذبح حیوانات ممنوع است . از قضا یکی از نزدیکان حضرت امام گوسفندی را برای حضرت امام ذبح می کنند که حضرت امام خمینی بعد از متوجه شدن این موضوع  ناراحت شده و می فرمایند ما تا زمانی که در فرانسه هستیم ملتزم به قوانین این کشور هستیم و حتی ایشان از خوردن آن گوشت امتناع می کنند.

 لذا با به کارگیری این شاه کلید مهم فقهی و در نظرداشتن فلسفه ی آن، ابهاماتی چون چرایی حرمت خرید و فروش و استفاده از ماهواره ، چرایی وجوب رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی مانند توقف پشت چراغ قرمز وصحبت نکردن با تلفن همراه هنگام رانندگی ، چرایی حرمت تقلب و بسیاری از چراهای فقهی دیگر پاسخ داده خواهد شد.

 کلام آخر این پست: خاطره ای نقل شده در مورد سیره عملی شهید دکتر محمد علی رهنمون (شادی روح شهدای اسلام صلوات عنایت بفرمایید) :
... با محمد داشتیم می رفتیم جایی. پیچیدم توی خیابان یک طرفه. زد روی پام و گفت: " داری گناه می کنی ها. توی قانون جمهوری اسلامی یک طرفه رفتن ممنوعه. قانون رو رعایت نکنی، گناه کرده ای؛ عین اینه که نمازت قضا بشه. هیچ فرقی هم نمی کنه".

 پی نوشت:
1-َتهذیب‏الأحکام  جلد 7    صفحه 371    31- باب المهور و الأجور و ما ینعقد  


نوشته شده در جمعه 90/10/16ساعت 5:49 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم





از نگاه جمعیت شناسان و جامعه شناسان یکی از مهمترین عوامل پیشرفت و توسعه ی جامعه ، عامل افزایش جمعیت است.



نگاهی به کشورهای پیشرفته و درحال  توسعه رابطه ی مستقیم پیشرفت جامعه با رشد جمعیت را نمودار می سازد. برای مثال کشور پیشرفته ای مثل آمریکا حدود 300 میلیون نفر جمعیت دارد و یا برزیل حدود 204 میلیون نفر و ژاپن حدود 128 میلیون نفر جمعیت دارد. در حالیکه در مقابل کشورهای با جمعیت خیلی کم در واقع محکوم به زوال هستند و با کوچکترین زلزله ی سیاسی از بین می روند.
اینها همه در حالی است که گفته می شود ایران ظرفیت و پتانسیل حدود 150 میلیون نفر جمعیت و بلکه بیشتر را دارد.



علمای اسلامی هم این ضرورت را به خوبی درک کرده و درخصوص آن هشدارهایی داده اند. از جمله ابراز نگرانیهای رهبرمعظم انقلاب و دیدگاه آیت الله سبحانی که میفرمایند: بهترین کمک (برای تقویت جامعه ی اسلامی در مقابل کفار و دشمنان) فرزند است و این شعار ضدقرآنی و باطل که «اولاد کمتر، زندگی بهتر» را ترک کنید...این شعار خلاف قرآن است و از یهود آمده و در مغز مسئولین قبلی بوده و پخش شده است.



صرفنظر از اینکه گفته می شود لزوم کاهش جمعیت در دوره ای وجود داشته است و ادامه آن به اشتباه به درازا انجامیده است اما با تکیه بر سخن این عالم بزرگ باید گفت شواهد هم نشان می دهند که جدیدترین طرحهای استعماری با شعار کاهش جمعیت در ایران کلید خورده است.سخنان برژینسکی نیز شاهد بر این مدعاست که گفته است :" از فکر کردن به حمله ی پیشدستانه علیه تأسیسات هسته ای ایران اجتناب کنید و یک بازی طولانی مدت را انجام دهید چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست".
تحرکات دشمن در خصوص ترویج فرهنگ کاهش جمعیت خانواده های ایرانی و نه غربی حداقل 2سوال را به ذهن هر ایرانی فهمیمی خطور میدهد که:

اولا سازمان ملل به 2 کشور بیش از همه در مسئله کنترل جمعیت کمک کرده ، یکی هندوستان فوق یک میلیاردی و دیگری ایران چندده میلیونی! و سوال اینجاست که سازمان مللی که هیچ جا نفعش به ایران نمی رسد و هیچگاه از حقوق ملت ایران دفاعی نمیکند چه شده که در این مسئله بخصوص ایران را در صدر کمکهای خود قرار داده؟!



دوما علیرغم پیشرفتهای حیرت انگیز ایرانیان در زمینه های مختلف از نانوتکنولوژی و شاخه های علم پزشکی گرفته تا ساخت رباتها و غیره و غیره و با وجود هزارها هزار مقاله ی مفید و برتر پژوهشگران و اساتید ایرانی در زمینه های متفاوت، چه می شود که استادی از ایران که داب سازمان ملل را در خصوص ضرورت کاهش جمعیت ایران دنبال میکند جایزه ی "جمعیت شناسی" را می برد و از او به خاطر ایران دوستی اش تقدیر ویژه می شود؟!



خانواده ی پرجمعیت خانواده با نشاط



اما یکی از توجیهات فرزندنیاوری! این است که تربیت فرزند مشکل است و کیفیت تربیت مهمتر است و همینطور مشکلات اقتصادی خانواده ها کفاف جمعیت زیاد را نمی دهد.



از دو دیدگاه می توان به این قضیه پاسخ گفت .اول آنکه طبق آماری که ازسوی مسوولان رده بالای کشور داده می شود معمولا نخبگان جامعه از بین خانواده های پرفرزند هستند و می بینیم که مشکلات فرهنگی مختلف از جمله افسردگی ، بی اخلاقی ، توقعات بالا و همینطور سایر مشکلات اجتماعی و .. که اخیرا دامنگیر جوانان کشور ما شده معمولا در خانواده های کم فرزند پیش می آید.
دوم آنکه عالمی می فرمودند شما اگر نگران رزق و روزی فرزندان هستید باید گفت خداوند خود رزق و روزی بندگانش را متکفل شده است ، شما چرا ناراحت هستید؟! و اگر نگران تربیت فرزندانتان هستید به شما می گویم بچه ها خودشان تربیت شده ی خدایی هستند، شما بی تربیت شان نکنید!




علاوه بر تمام آثار و فواید فرهنگی مثبتی که فرزندآوری و افزایش جمعیت خانواده برای خانواده و جامعه دارد  ازجمله شادابی و نشاط خانواده ، کاهش مشکلات فرهنگی و ... ، یکی از آرامش بخش ترین اثرها این است که فرزند نیک و صالح و ذریه ی او "صدقه جاریه" ای است که بعد از مرگ می تواند همچنان جریان داشته باشد و خیر و ثوابش همچنان به ما برسد.






********
پی نوشت:

1.الکافی     جلد6    صفحه 2    باب فضل الولد .....
2. تحلیل جالبی از این خبر در رسانه ها منتشرشده است که مطالعه شان بی شک خالی از لطف نیست.
3. مطلب دیگری 2سال پس از این تاریخ نگاشته ام به این آدرس: http://saboo1.parsiblog.com/Posts/38/ مطالعه اش ان شاءالله خالی از لطف نخواهد بود.


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/8ساعت 1:48 صبح توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

در مساله حج وارد است که اگر کسی مستطیع بشود و هیچ عذر شرعی نداشته باشد.... و در عین حال به حج نرود و نرود تا بمیرد، چنین کسی هنگام مردن، مسلمان از دنیا نخواهد رفت.
فرشتگان الهی میایند و به او می گویند: « مت ان شئت یهودیا و ان شئت نصرانیا»؛ تو که این رکن اسلامی را به جا نیاورده ای ، حالا مخیر هستی ، می خواهی یهودی بمیر ، می خواهی نصرانی بمیر ، تو دیگر نمی توانی مسلمان بمیری!
(استادشهیدمطهری، آزادی معنوی ص73) 

اما آیا هرگونه حجی ، فلسفه ی زیبای حج را در دل خود دارد؟؟!

شخصی می‏گوید : با امام زین‏العابدین (ع) در صحرای عرفات بودیم . از آن بالا که نگاه کردم ، دیدم صحرا از حاجی موج می‏زند . به امام عرض کردم‏  ما اکثر الحجیج الحمد لله چقدر امسال حاجی زیاد است . امام فرمود : " 
« ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج » "
چقدر فریاد زیاد است و چقدر حاجی کم است !
آن شخص می‏گوید من نمی‏دانم امام چه کرد و چه بینشی به من‏ داد و چه چشمی را در من بینا کرد که وقتی به من گفت حالا نگاه کن ، دیدم‏ صحرایی است پر از حیوان ، یک باغ وحش‏کامل که فقط یک عده انسان هم در لابلای این حیوانها دارند حرکت می‏کنند ! فرمود : حالا می‏بینی ؟ باطن قضیه‏ این است.(شهیدمطهری، انسان کامل)

 بی شک حاجی ای که در عرفه حضور پیدا می کند و عمق معنا و معنویت عرفه را درک نمیکند و سعی باطل و دنیایی بین صفا و مروه می کند و فلسفه اش را نمی داند و طواف کعبه می کند و معنویتش تکان نمی خورد حاجی نشده!
"حج" آنگاه حقیقت معنایش که "قصد" است را خواهدیافت که مقصود واقعی را و عرفان واقعی را در این دوران معنوی بتوانی بیابی...
وقتی چاردیوار کعبه را تنها سنگ نشانی قرار دهی تا درک حقیقت دین محمد (ص) و وصال معشوق لایزال و دیدن رخ یار را به وطن سوغاتی ببری...

 مرا به کعبه چه حاجت که چاردیوار است!         طواف کعبه من دیدن رخ یار است...

 حج عرفانی


نوشته شده در جمعه 89/8/21ساعت 2:59 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

بسمه تعالی



پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:
مِنْ حَقِّ الوَلَد على الوالدَأن یُحَسِّنُ اسْمَهُ.



از حقوق فرزند که به عهده والدین است، نهادن نام نیکو بر اوست.



 یکی از حقوق اولاد که وظیفه برای والدینش می آورد انتخاب نام نیکو برای فرزند است. در زمان کنونی که دنیای نمادها و سمبلهاست و تلاش دشمن هم در ازبین بردن تمام مظاهر و شعارهای اسلام است حتی انتخاب اسم اسلامی به تعبیر شهید مطهری امر به معروف و به نوعی تبلیغ دین و مذهب و یکی از شعارها و پرچمهای دین و مبارزه با اسامی غیراسلامی نهی از منکر استآیا ما این وظیفه ای که داریم را نه به نحو احسن! بلکه درحد متوسط وظیفه ی شهروند جامعه اسلامی انجام می دهیم؟!



البته بالابودن آمار انتخاب اسامی فاطمه و زهرا و محمد و علی در میهن عزیز اسلامی مان جای شکر فراوان دارد اما واقعا چرا سایر اسامی پر از افتخار و عزت دینی مثل زینب و سکینه و معصومه و جعفر و هادی و... جایگزین اسامی بیگانه یا شاهنشاهی برای یک مسلمان نوتولد نشود؟! و چرا باید یک مسلمان ایرانی نام افراد بیگانه را بر روی فرزندان دلبند خود نهند؟



امام کاظم (ع) می فرمایند:" لَا یَدْخُلُ الْفَقْرُ بَیْتاً فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ أَوْ عَلِیٍّ أَوِ الْحَسَنِ أَوِ الْحُسَیْنِ أَوْ جَعْفَرٍ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ "



خانه ای که در آن اسم محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبدالله یا از زنان فاطمه باشد فقر و تنگدستی در آن وارد نمی شود.



من وقتی بصورت تصادفی اسم ملیسا را ( که در لغات غریب عربی به معنای : 1- زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ 2- ماه صَفر؛ 3- ماهی بین آخر گرما و زمستان.» است ) در سایت سازمان ثبت احوال سرچ کردم در ناباوری مشاهده کردم که متاسفانه 3008 نام ملیسا در 3008 خانواده ایرانی وجود دارد!!   آیا ما در فرهنگ اسلامی و ملی خود از اسامی یا القاب حضرت فاطمه زهرا(س)(20لقب) یا اسامی سایر بزرگ بانوان مسلمانمان یا سایر اسامی زیبایی که شعار و پرچم دین عزیزمان باشند کم داریم که به سراغ اسامی بی معنا ومحتوای درخوری مثل ملیسا و ...(که الان درصدد بیان آنها نیستم) برویم؟!



 



غم انگیز است که پدران و مادران مسلمان هم وطن علی رغم اعتقادات و علاقه های مذهبی هرچند کمرنگ و نامحکمشان، اسامی آپ تو دی و امروزی را سراغ بگیرند ، اسامی ای که بعضا با فرهنگ اسلامی و ملی میهنشان تناسبی ندارد. به نظر می رسد عدم اتکای به نفس و تقلید کورکورانه و عدم آشنایی با هویت درخشان اسلامی موجب می گردد تا برخی از اسامی پادشاهان جائر و بی دین و یا از نام گذاریهای بلاد کفر در شناسنامه ی فرزندان خود استفاده نمایند.
از طرفی هم گاهی برخی دیگر مواضع جالبی اتخاذ می کنند. این دسته همان عزیزانی هستند که به لحاظ شور مذهبی الحمدلله در درجات بالا قرار دارند اما به تعبیر علامه مطهری شعارمذهبی ندارند یا شعارمذهبی شفافی ندارند!و گاهی درانتخاب اسم دچار افراط و تفریط می شوند.

افراط ناآگاهانه ی ما آنجاست که اسم همراه با صفت خاصش را که برای یکی از معصومین علیهم السلام علم شده یا صفت خاص خداوند را(مثل رحمان) بدون قید عبد در اولش(عبدالرحمان) برای فرزندمان انتخاب می کنیم. 
مثل: «فاطمه زهرا» ...... فاطمه اسم خانم است و قبل از حضرت زهرا(س) هم افرادی مثل فاطمه بنت اسد(مادر امیرالمومنین ع) این اسم را داشته اند اما وقتی حضرت زهرا (س) دنیایی را با قدوم مبارکشان منور کردند اسم فاطمه با لقب زهرا به ایشان تعلق گرفت تا همیشه اسم خاص شخص ایشان «فاطمه زهرا » شود و ما با انتخاب این اسم نعوذبالله به نوعی ادعای تکرار تولد معصوم بزرگواری چون ایشان را می کنیم!



و تفریط و کم گذاشتن در مواردی است که اسامی عزتمند و پرافتخار معصومین وبزرگان دینی را که قلبا به آنها ارادت خاصی داریم به همراه پسوند و پیشوندی استفاده کنیم تا نهایتا از حالت شعارگونه و پرچم بودنشان خارج شوند و یا با انتخاب لفظ لاتین یا زبان دیگری از آن اسم (مثل ایلیا به جای علی) با یک تیر دو نشان می زنیم! تا هم مذهبی بودنمان را نشان داده باشیم و هم با کلاس بودنمان را !!!



 



پس چه خوب است که سعی کنیم در زمانی که هرکس و هر ملتی را با نمادش می شناسند و دشمن نهایت همتش را به کار میگیرد که کوچکترین مظاهراسلام را از میان بردارد ابتدا به سراغ اسامی معصومین علیهم السلام و زنان و مردان مسلمانی که الگو و اسطوره ی اسلامند برویم تا در قیامت هم فرزندانمان سربلند و امیدوار به شفاعت همنامان خود سر بلند کنند و در مرحله بعد در شرایط خاصی درحداقل حالات ، اسامی ملی که معنای درخور شان یک مسلمان ایران زمینی دارد را برای فرزندان دلبندمان برگزینیم.



 



و اما پی نوشتی که خمیرمایه ی کلام بود :
**********************
شهید مطهری:



به جاى اینکه افتخار کند اسم پسرش را حسین بگذارد ، بابک و مازیار و جمشید و فرشید مى گذارد ! به خدا تمام اینها مبارزه با اسلام است ، میراندن اسلام است . شعارهاى دین را زنده نگهدارید . یکى از شعارهاى دین اسمهاست . من نمى فهمم اینکه مى گویند فلان اسم دمده شده ، کهنه شده ، یعنى چه ؟ مگر اسم هم نو و کهنه دارد؟!
همین ، خودش یک امر به معروف و نهى از منکر است . یک درجه امر به معروف و نهى از منکر این است که مردم ! بر فرزندانتان اسمهاى اسلامى بگذارید . ( این امر به معروف است ) . مبارزه کنید با اسمهاى غیر اسلامى . ( این نهى از منکر است ) . براى موسساتتان نام اسلامى بگذارید . نامهاى اسلامى را زنده نگهدارید .






 لینک مرتبط: اسامی ایرانی که برای صاحبان آن دردسر ساز می شود


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 3:22 عصر توسط منتظرالقائم نظرات ( ) |

   1   2      >

Design By : Pichak